سیاه پوستان سبزه را از قفس بیرون آوردند تا روی دیک خود کار کند. البته، هر کدام از آنها سعی کردند از تمام جذابیت های او استفاده کنند، بنابراین لعنتی سخت بود. تمام خیس و در گودال تقدیر او احساس یک عوضی استفاده شده است. سیاهپوستان از خوشحالی غرش می کردند، اما او هم روحیه خوبی داشت. انگار نگذاشتند بیهوده برود - او از دادن و مکیدن خوشش می آمد!
قبلاً بارها گفته شده بود - تخلف کردی، کار احمقانه ای انجام دادی؟ - آماده تنبیه شدن برای آن باشید. این نگهبان هنوز به بلوند رحم کرد. اول اینکه می توانست کارهای خشن تری با او انجام دهد و دوم اینکه بعد از این همه می توانست او را به پلیس تحویل دهد. در غیر این صورت، او را به لعنتی انداخت و او را رها کرد.
منم یکی میخوام...مثل اون